... و چه نفوس قدسیّه را که جواهر عدل بودند بنسبت ظلم کشتند و چه هیاکل روح را که صرف علم و عمل از ایشان ظاهر بود ببدترین عذاب هلاک نمودند مع کلّ ذلک هر یک از آن وجودات تا دم مرگ بذکر ذکر الله مشغول بودند و در هوای تسلیم و رضا طائر و بقسمی این وجودات را تقلیب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز ارادهاش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزیدند رضا برضایش دادند و دل بخیالش بستند.
... آیا هرگز در هیچ تاریخی از عهد آدم تا حال چنین غوغائی در بلاد واقع شد و آیا چنین ضوضائی در میان عباد ظاهر گشت و با این همه ایذا و اذیّت محلّ لعن جمیع ناس شدند و محلّ ملامت جمیع عباد و گویا صبر در عالم کون از اصطبارشان ظاهر شد و وفا در ارکان عالم از فعلشان موجود گشت ... [1]
... و چه نفوس قدسیّه را که جواهر عدل بودند بنسبت ظلم کشتند و چه هیاکل روح را که صرف علم و عمل از ایشان ظاهر بود ببدترین عذاب هلاک نمودند مع کلّ ذلک هر یک از آن وجودات تا دم مرگ بذکر ذکر الله مشغول بودند و در هوای تسلیم و رضا طائر و بقسمی این وجودات را تقلیب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز ارادهاش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزیدند رضا برضایش دادند و دل بخیالش بستند.
0 Comments
حضرت عبدالبهاء میفرمایند: "ای اهل ایران ...متبوع و مُطاع کلّ آفاق بودید حال چگونه از عزّ قبول باز مانده در زاویۀ خمول خزیده اید. منشأ ء معارف و مبدء تمدّن جهانیان بودید اکنون چگونه افسرده و مخمود و پژمرده گشته اید؟" حضرت بهاءالله میفرمایند: "ای اصحاب ایران شما مشارق رحمت و مطالع شفقت و محبّت بوده اید و آفاق وجود به نور خرد و دانش شما منوّر و مزیّن بوده. آیا چه شده که به دست خود بر هلاکت خود و دوستان خود [بهائیان] قیام کردید؟" حضرت عبدالبهاء میفرمایند: "خدا چه نعمتی به ایرانیان عنایت فرمود ولی قدر ندانستند. اگر کفران ننموده بودند دولت ایران اوّل دولت می شد." دربارهءدیدگاه بدیع وجدید بهائیان راجع به وطن دوستی به طوركلی، حضرت بهاءالله ازجمله دریكی ازآثارشان به نام لوح دنیا می فرمایند: «از قبل فرموده اند،'حبّ الوطن من الایمان' (دوستی وطن از ایمان است)، و لسان عظمت (حضرت بهاءالله) دریوم ظهورفرموده: 'لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم' (فخر و مباهات برای کسی نیست که وطن رادوست میدارد، بلکه برای کسی است که جهان رادوست میدارد) به این كلمات عالیات، طیور افئده را پرواز جدید آموخت و تحدید و تقلید را از كتاب محو نمود.» طبق این هدایت جدیدالهی برای عصر بلوغ عالم، هرانسانی باید علاوه بردوستی وطن كه امری طبیعی است، كل عالم انسانی را نیز دوست بدارد؛ همچنان كه صرف دوست داشتن فرزندان خود فخری ندارد، بلكه علاوه بر آن، دوست داشتن فرزندان دیگران است كه موجب فخر و اتحاد اهل عالم است. و در مورد وفاداری نسبت وطن، حضرت عبدالبهاء می فرمایند :«هر ذلتی را تحمل توان نمود مگر خیانت به وطن و هر گناهی قابل عفو و ومغفرت است مگر هتك ناموس دولت و مضرّت ملّت» ( گلزار تعالیم بهایی، ص ۴۵). جناب فاضل قائنی یکی از داناترین علمای امر مبارک است و تا کنون کسی از مؤمنین را سراغ نداریم که جامعیّت آن مرد عظیم را دارا باشد زیرا به شهادت بزرگان و اعاظم مبلّغین، ایشان مردی نادر و در استعداد خداداده در ردیف نوابغ روزگار بوده اند. در خدمت بزرگترین علمای زمان خود بوده و حداکثر استفاده را از محضر دانشمندان عصر خویش نموده است و خلاصه این مرد جلیل از جمله ی نفوس گرانبهایی است که نظیر آن به ندرت در تاریخ وجود دارد. جناب آقا میرزا ابوالفضل گلپایگانی و جناب حاجی میرزا حیدر علی هرگز در محافل احباب دیده نشد که یکی از این دو مرد محترم در حضور فاضل لب به سخن بگشایند. جناب فاضل حکمت الهی را نزد فیلسوف مشهور مشرق حاج ملّا هادی سبزواری فرا گرفت به طوری که ایشان همه کس را به شاگردی خود نمی پذیرفت بلکه ارباب استعداد و صاحبان فراست را انتخاب می کرد و دیگران را که مایل به تحصیل حکمت بوده و سرمایه ی کافی برای فهم بیانات او نداشته به بعضی از شاگردان خود می سپرد که مقدمات حکمت را به آنان تعلیم دهند تا فهم مقدمات را در این رشته به دست آورند و سپس داخل حوزه ی درس او شوند. با این حال جناب فاضل از بزرگترین شاگردان آن حکیم به شمار می آمد و در رموز حکمت و فلسفه سرآمد همدرسان بود. قسمت دوّم: کتاب ایقان 1396/1/20 در نقدی که بر مقاله نخست از فصل نامه بهائی شناسی نوشتم، موضوع ایرادات فرانچسکو فیچیکیا را بر اساس مصاحبه احمد پورمرور بررسی نمودم. چند هفته قبل مقاله ای تحت عنوان «جملاتی از تورج امینی که باید یادمان بماند»، برای من ارسال شد که توضیحات بی ربطی بود درباره مقاله من، از شخصی به نام میثاق «میثاق شیبانی». این شخص با عبارات تکراری بسیار، خواسته بود مرا از مبلّغان مشهور آیین بهائی معرّفی کند! البته کسی که هنوز فرق «مبلّغ» و «محقّق» را نمی داند، بهتر است درباره مقالات من اظهار نظر نکند. گشتی کوتاه در اینترنت زدم و دانستم که مشارالیه از فعّالان سایت بهائی پژوهی نیز هست. خواستم جوابی بر نقد او بنویسم، ولی دیدم از نوشتن مقاله دوّم و سوّم راجع به فصل نامه بهائی شناسی بازخواهم ماند، لذا از نوشتن جوابیّه به شیبانی منصرف گشتم. در این نوشتار قصد دارم، به یکی دیگر از مقالات فصل نامه مزبور بپردازم که مهدی حبیبی راجع به کتاب ایقان نوشته است. در معرّفی مقاله مزبور در فصل نامه بهائی شناسی، عنوان شده که نوشته حبیبی تحقیقی است برای پایان نامه دانشگاهی وی و کامل شده پایان نامه او به نام «نقدی بر شاه بیت غزل بهائیّت» در سال 1394 به صورت کتابی مستقل انتشار یافته است. من کتاب مذکور را ندیده ام، ولی بررسی همین مقاله، معلوم می سازد که روشمندی نویسنده چگونه و همچنین مایه تفکّرات و اطّلاعات دین شناسی اش چه مقدار است. عجب آنکه در همان گشت مختصر یاد شده در اینترنت، از مقاله ای بدون نام نویسنده در سایت بهائی پژوهی و از فرم نوشتاری، فهمیدم که حبیبی نیز از کارمندان آن سیستم است! منابع مطالعه عرفان بهائی برای مطالعه مسائل عرفانی در دین بهائی، منابع مربوطه را می توان به سه بخش عمده تقسیم نمود. هر سه دستۀ این منابع متعلق به وحی یا الهام الهی است به این معنا که به قلم حضرت باب و حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء یعنی سه شخصیت مقدّس دین بهائی، تدوین گشته است (1). بنابراین منابع یاد شده در زیر علاوه بر آنکه شامل نکات عرفان بهائی می شوند، دارای جنبۀ مذهبی نیز هستند و حائز مشخّصات عمدۀ متون دینی و حیانی، از جمله جنبۀ تقدیس میباشند. این سه دسته عبارتند از: نخست: رسائلی است که صرفاً به زبان عرفانی نوشته شده که می توان در این قسمت از بعضی نوشته های ذیل یاد کرد: 1. رسائل سلوک از حضرت باب که تقریباً در حوالی سال های 1263 - 1259 ه. ق نوشته شده و در آن به جنبه های عرفان عملی توجه رفته است. در این رسائل، اساس سلوک الی الله، زهد و تقوی و استقامت معرفی و حقیقت انقطاع از دنیا تشریح شده است. (2) بخشی از این رسائل معطوف به وجوهی از معارف عرفانی است که قبلاً توسط سیّد کاظم رشتی در مقاماتُ العارفین (3) و رسالۀ سلوک تدوین شده بود (4) ولی نکات تازۀ بسیاری در آن هست. سوال: آیا در باره عدد 7 که در قرآن آمده است چیزی میدانید و دقیق بگوئید که در کجای قرآن نوشته شده است؟ پاسخ از جناب دکتر پرویز روحانی عدد 7 در ادیان و در فرهنگ های مختلف سابقه ای قدیمی دارد. آفرینش را آفرینندهء توانا در شش روز ساخت و پرداخت و در روز 7 بر عرش نشست. کشاورزان شش سال زمین را کشت میکردند و سال 7 آنرا آیش میگذاشتند. بنی اسرائیل بسبب بیوفائی با خداوند، بت ساختن و بت پرستیدن 7 زمان به پستی میروند و بعذاب دربدری و پریشانی مجازات میشود. اینها و بسیار نمونه ها در کتب مقدّسه آمده است. و امّا در قرآن؛ این عدد بیش از دو بار در اشاره به تعداد آسمانها آمده است. در آنزمان از سیّاراتِ خورشید ما 7 عدد شناخته شده بود که در 7 فَلَک در گردش بودند. در جهان روح و معنا هفت آسمان اشاره به آسمان ادیان تا دور اسلام است. سورهء سجده، آیهء 4 این نکته را روشن میسازد که خداوند آسمانها (ادیان) را در 6 دور آفرید و بر عرش (ظهور محمّدی) مستقرّشد. مقدمه: سفر از شرق به غرب این یادداشت تحلیلی است از سفری تاریخی و تاریخ ساز، که توسط یک ایرانی، و در فاصلهی سالهای 1913– 1911 میلادی، از شرق به غرب صورت پذیرفت. در این سفر برای اولین بار یک ایرانی و یک شرقی، نه به عنوان یک مصرف کنندهی مبهوت فرهنگ غرب، بلکه به عنوان حامل فرهنگ آزادی و صلح و اتّحاد به آن سرزمین سفر می کند و با این سفر، به یکباره، تمامی مناطق سرکوب گر اروپامدار و غرب مدار را در هم می شکند. این ایرانی سنّت شکن عباس نوری مشهور به عبدالبهاء، فرزند بهاءالله، بنیان گزار آیین بهائی است. هدف من از نوشتن این مقاله آن است که ایرانیان اندیشمند را با چهره ای ایرانی، که صرف نظر از پایگاه مذهبی اش، اندیشمندی خلاق و مایهی افتخار هر ایرانی است، آشنا نمایم؛ چهره ای که صرفاً به خاطر تعصّب و خشونت مذهبی و توسط هزاران دروغ و اتهام و تهدید به عرصهی ناخودآگاهی فرهنگی تبعید شده است، درست همان گونه که خود عبدالبهاء در 9 سالگی به همراه پدرش از خاک مقدس ایران تبعید گشت. حضرت بهاءالله در ١٢٤٢ هجري شمسي (١٨٦٣ ميلادي)، درست قبل از این که مجبور شوند از بغداد به استانبول بروند، این آیات را نازل کردند و در آن روزهای تاریک آینده را پیش بینی کردند. حضرت بهاءالله و همراهانشان، برای جشن گرفتن نوروز، در بیرون از بغداد چادرهای خود را برپاکرده بودند. یکی از نویسندگان تاریخ زندگی حضرت بهاءالله، نبیل، آنجا حاضر بود. نبیل می نویسد: «هنگامی که لوح ملّاح القدس با صدای بلند تلاوت شد، اقیانوسهای غم و اندوه در قلب شنوندگان موج میزد.... برای همه روشن بود که فصل بغداد رو به اتمام بود و فصل جدیدی به جای آن در حال گشوده شدن. پس از تلاوت این لوح، حضرت بهاءالله دستور دادند چادرها باید جمع شوند و تمام همراهان ایشان باید به شهر برگردند. وقتی داشتند چادرها را جمع می کردند، حضرت بهاءالله فرمودند ’اين سراپردهها چون بساط فريبندۀ عالم امکان است همين قدر که گسترده شد بايد منتظر انقضاء و انطواء آن بود‘ شنوندگان از این سخنان فهمیدند که این چادرها دیگر هرگز در آن مکان برپا نخواهند شد.» حضرت عبدالبهاء مرکز عهد جمال ابهی’ چنین سفارش میفرمایند: "لوح ملاّح القدس را بخوانید تا بحقیقت پی برید و ملاحظه نمائید که جمال مبارک وقایع آتیه را از پیش بتمامه خبر داده اند. اِنّ فی ذلکَ لَعبرةٌ لِلمُتَبَصّرین و مَوهبةٌ لِلمُخلَصین" اصل این لوح به زبان عربی است که در ادامه برگردان آن به زبان فارسی توسط دکتر پرویز روحانی تقدیم حضور میگردد. ملاحسین در بشرویه خراسان متولد شده و تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود به پایان رساند و سپس عازم مشهد شد و در مدرسه میرزا جعفر که در صحن بارگاه امام هشتم قرار داشت به تحصیل معارف اسلامیه پرداخت. پس از آن عازم نجف و کربلا شد و در محضر درس سید کاظم رشتی حاضر شد و بتدریج مورد لطف و احسان سید مرحوم قرار گرفت و از کبار تلامذه سید کاظم رشتی در آمد. ملا حسین در اواخر حیات سید کاظم مأموریت مهمی از طرف ایشان بعهده گرفت و آن ملاقات با حاجی سید محمد باقر رشتی از علمای بزرگ ایران و ساکن اصفهان بود و سید محمد باقر در این ملاقات تحت تأثیر علم و اخلاق ملاحسین قرار گرفت. پس از بازگشت از این مسافرت سید کاظم فوت کرده بود. پس برای اجرای وصایای استاد بزرگوارش که همانا جستجوی موعود بود راه طلب در پیش گرفت. ایشان برای مدت 40 روز در مسجد کوفه عزم اعتکاف فرمودند – روزها صائم و شبها به دعا و مناجات مشغول بودند، سپس به کربلا رفته و در نهایت عازم شیراز گردید و در این شهر به منقبت درک فیض حضرت موعود نائل شده و اول من آمن به حضرت باب گردیدند. اولین گروه مؤمن به حضرت باب که بالغ بر 18 نفس شریف بودند به "حروف حی" تسمیه شده و مأمور تبلیغ امر بدیع گردیدند. بسیاری از دوستان غیر بهایی سئوال بالا را مطرح می فرمایند و تاکید می نمایند از آنجا که حضرت بهاالله، شارع دیانت بهایی، پیامبری ایرانی و فارسی زبان بوده اند؛ طبعا می بایست آثار ایشان نیز به زبان فارسی باشد. به عقیده نگارنده، غالبا طرح چنین سئوالی ناشی از آشنایی محدود و اولیه با آئین بهایی می باشد. چه که آشنایی و مطالعه بیشتر در خصوص این آئین مبین، نشان می دهد که علاوه بر آثار عربی، بخش عمده و قابل ملاحظه ای از آثار مبارکه حضرت بهاءالله به لسان فارسی نازل شده است1. که از جمله می توان به کتاب ایقان و کلمات مبارکه مکنونه فارسی اشاره نمود که در میان آثار وحیانی دیانت بهایی واجد مرتبتی مخصوص و ممتاز می باشند. دیگر می توان از هفت وادی، چهار وادی، مثنوی مبارک، کتاب بدیع، اشراقات، طرازات، تجلیات، کلمات فردوسیه و کثیری از الواح و ادعیه مبارکه به زبان فارسی یاد نمود. در این میان حتی الواحی به قلم حضرت بهاءالله موجود است که «در نهایت بلاغت به فارسی صرف»2 و پارسی سره نازل شده است. به عنوان نمونه می توان مناجات نازله با مصدر «بنام خداوند بی مانند » را ذکر نمود که در مجموعه «ادعیه حضرت محبوب» به طبع رسیده است.3 مضافا اینکه در آثار مقدسه بهایی، زبان فارسی، ستایش و تکریم شده4 و به عنوان «لغت نوراء»5 و«لسان شیرین»6و نمکین7 مذکور می باشد. اما سئوالی که به طور خاص مطرح می گردد اینست که چرا کتاب اقدس به زبان عربی نازل شده است؟ |
مدیربرگزیده مقالات مختلفه، نظرات مختلفه، نظرات دیگران، گلچین ها و ... بایگانی
March 2024
دسته بندی ها
All
|